این زندگی حلال کسانی که همچو سرو
آزاد زیست کرده و آزاد می روند
این شعر توی کتاب فارسیمونه.
شعر قشنگ و زیباییه.
آزاد زیستن و آزاده بودن، یکی از بحثهایی ست که توی کلاسمون، این هفته شد.
آزاده مرد، به آن کسی میگویند که به خاطر مقام بالای کسی از او پیروی نمیکند و بر اختیار خود عمل کرده و زندگی اش را بر میل خود می چرخاند. نه مثل سربازان لشکر عمربن سعد ابی وقاص که در ابتدا برای امام حسین (ع) نامهی دعوت فرستادند و سپس به اجبار فرمان یزید و طمع ثروت به مقابله به ایشان پرداختند.
این توضیحی بود که معلم هدیههامون بهمون داد.
و اما درک من قبل از توضیحات:
آزاده مرد آن است که بر اختیار خود باشد و به جای طمع، از عقل خود و شعور خود و انسانیت خویش بهره ببرد.
و اما الان
آزاد زیست کردن، یعنی آنکه تو ببینی کیستی،چههستی و چگونه میخواهی عمل کنی و فارغ از آنکه دیگران مخالفت هستند یا نه، بر اعتقاد خود استوار باشی و به راهت ادامه دهی.
اینم این جملهی یک و نیم خطی از درک من توی یک و نیم ساعت حرف زدن در مورد آزاده بودن یا نه.
این زندگی پر از پستی و بلندی ست. من سیزده ساله هم میدانم که در آیندهای بسیار نزدیک کمکمک این سختیها را خواهم چشید و من باید کمکم به این ها عادت کنم و یکی از موضوعاتی که ممکن است برای هر کسی مسالهای مهم باشد، همین آزادی در اعمال است. بعضیها اگر آزادی در اعمالشان را به طور کامل داشته باشند، خود و اطرافیان را نابود می کنند و بعضیهم اگر آزادی مطلق داشته باشند خود و همراهانشان را از کف به عرش خواهند رساند. این خوب است؛ آزادی در استفاده از حقوق خود، بعد از حق حیات، مهمترین حق هرکسیست؛ اما اگر این حقوق موجب رفتارها ناشایست شود چه. برای همین هم قانونی وجود آمده تا ما حقوق خود را بر اساس آن اعمال کنیم.
حق آن چیزیست که انسان به خاطر مقام انسانیاش شایستگی داشتن آن را دارد
اجتماعی کلاس هفتم/صفحهی اول کتاب
حرف معلم هدیههامون:
آزادی ما بسته به قانونمان است و هر آزادیای باید طبق قانونی باشد. آزاده بودن هم، همین است.
و اما خارج شویم از بحث:
پ.ن ۱: با خوندن متنی در مورد امام سوممان حسین(ع) دلم خواست این را بنویسم،
پ.ن۲: زین پس فقط در بلاگ اسکای می نویسم.
آزادی خوب
است
به شرط آنکه آزاد بودن، زندگی را بهتر کند.